نذر کردن فرزند در راه خدا که جز عبادت به کاری نفرمایند: این بی دولتی ما نگر که من این فرزند را محرر کردم. (قصص الانبیاء ص 203). گفت یا رسول خدا، من او را محرر کردم از آن وقت که در شکم من بود. (قصص الانبیاء ص 203)
نذر کردن فرزند در راه خدا که جز عبادت به کاری نفرمایند: این بی دولتی ما نگر که من این فرزند را محرر کردم. (قصص الانبیاء ص 203). گفت یا رسول خدا، من او را محرر کردم از آن وقت که در شکم من بود. (قصص الانبیاء ص 203)
برهنه کردن، رزمدیده ترگزیدن، تنها کردن برهنه کردن، تنها کردن منفرد ساختن، از میان گروهی سپاهی افرادی آزموده و مجرب و رزم دیده را بر گزیدن و بمهمی گسیل داشتن: صاحب آمد... سواران مجرد کرده بود و بجست و جوی من بچهار طرف فرستاده... یا خود را از خود مجرد کردن، از خود رستن و بخدای پیوستن ترک انیت کردن: اگر راه حقت باید ز خود خود را مجرد کن ازیرا خلق و حق نبود بهم در راه ربانی. (سنائی)
برهنه کردن، رزمدیده ترگزیدن، تنها کردن برهنه کردن، تنها کردن منفرد ساختن، از میان گروهی سپاهی افرادی آزموده و مجرب و رزم دیده را بر گزیدن و بمهمی گسیل داشتن: صاحب آمد... سواران مجرد کرده بود و بجست و جوی من بچهار طرف فرستاده... یا خود را از خود مجرد کردن، از خود رستن و بخدای پیوستن ترک انیت کردن: اگر راه حقت باید ز خود خود را مجرد کن ازیرا خلق و حق نبود بهم در راه ربانی. (سنائی)
روان کردن، انجام دادن، روا کاندن روان کردن، عمل کردن، بمرحله اجرا در آوردن، چیزی را در زمره چیزی دیگر محسوب داشتن: مرا با کوه تمکینی سر و کار است از قسمت که گر سیلاب خون گریمنگردد پیش او مجری. (تاثیر)
روان کردن، انجام دادن، روا کاندن روان کردن، عمل کردن، بمرحله اجرا در آوردن، چیزی را در زمره چیزی دیگر محسوب داشتن: مرا با کوه تمکینی سر و کار است از قسمت که گر سیلاب خون گریمنگردد پیش او مجری. (تاثیر)
نشاختن فرمودن مقررداشتن: (نواب سلطان ابراهیم میرزا را مقرر کرد که با تفاق... در ایوان عدل نشسته مهمات حسابی خلایق و امور خیریه ممالک را فیصل دهند) (عالم آرا. چا. امیرکبیر. 207: 1)
نشاختن فرمودن مقررداشتن: (نواب سلطان ابراهیم میرزا را مقرر کرد که با تفاق... در ایوان عدل نشسته مهمات حسابی خلایق و امور خیریه ممالک را فیصل دهند) (عالم آرا. چا. امیرکبیر. 207: 1)